سیر تکامل فاطی: )

خاطراتم...

سیر تکامل فاطی: )

خاطراتم...

  • ۱
  • ۰

سادگی های همیشگی

من توی دفتر خاطراتم می نویسم،هر روز نسبتا.ولی یه وقتای دوس دارم ک اینجا باشم.متروک ترین جای مکن با چند تا دوست مجازی که احتمالا اصلا سر نمی زنن به اینجا.این روزا ادما به تمام قسمتای زندگیم نفوذ کردن...توییتر،اینستاگرام،تلگرام... و حتی ادمایی که تو خلوت ترین جای ممکن هم هستن...(ناشی از اینه که باید اتاقتو با چند نفر شریک بشی)

اومدم اینجا که بگم و اعتراف کنم که من اشتباه کردم....اشتباهی که متاسفانه به خاطرش دارم خودمو سرزنش می کنم...ادم به شدت اشتباهی رو تو زندگیم راه دادم که خیلی کوتا بود ولی خب گایید حال منو.

میخوام اعتراف کنم ک چوب سادگی و زودباوریمو خوردم.کاش بتونم خودمو ببخشم...

  • میس فاطی
  • ۱
  • ۰

امروز که اینجا می نویسم احتمالا دیگه هیچکس اینجا نیس!عملا منم و من

کنکور ارشد رو دادن و رتبم اونقدرا خوب نبود.نمی دونم به اندازه تلاشم نتیجه گرفتم یا نه ولی امید دارم یه جوری باشه ک از این موضوع بتونم رد شم.اگه خدا قبول کنه دانشگاه علامه قبول میشم.امیدوارم از انتخابم پشیمون نشم: )

این روزا ذهنم فقط درگیر زنئگی مستقلی هس که قراره بسازم و اینده کاریم.خیلی مشغوله ذهنم و کمی هم بدخلق.

اومدم اینجا بنویسم ک هدف من صرفا تهران رفتن بوده و فقط همین مهم بوده و نباید هی فک کنم کاش رتبم بهتر می شد و بیخیال وز وز های بقیه باشم...

کاش یادم بمونه و بدونم باید از درون قوی باشم.گور بابای همه!

  • میس فاطی
  • ۱
  • ۰

نامه به فاطی

و بازگشت همه ی ما به بلاگ هس.البته بازگشت همه ادمای با شخصیت.ما هم ی مدت رفتیم دنبال هوسا،توییتر و اینستا و...ولی خب،الان باز اینجام: )
اولا ک کلی سلام،واقعا دوس داشتم ک بیام ولی نمیشد.نمیدونم اصلا چند وقته ک ننوشتم ولی دلیل اصلی اینه ک درگیر درسا بودم.جونم بگه ک تابستون رو میخوندم واسه خودم.واسه یادگیری و فهم رشته و ارشد.
الان نیومدم ک روزمره بنویسم.اومدم یه نامه بنویسم واسه خودم...

"ببین فاطی،
شنیدی میگن وقتی میری اون دنیا اعمالتو با خودت می بری؟وقتی 50 سالت میشه،تو خودتو با خودت حمل میکنی.خودت و وجدانت و تمام کارا و عقایدت.پس یادت باشه اگه امروز اون کاری رو که دوس داری انجام ندی،فردای زندگی جلو خودت شرمنده ای...
درس بخون و هرکاری ک فک میکنی لازمه انجام بده.بذار تمام ادم هایی ک میگن "آدم با درس خوندن به جایی نمیرسه"یا "این مملکت ادمو تلف میکنه"یا "یخورده از دنیای خودت بیا بیرون"یا ....تو حال خودشون باشن.تمام ادمای خسته،تمام ادمایی ک غر میزنن یا میخوان خودکشی کنن و اساسا انگیزه ندارن: /
ببین شاید تو هم بعضی وقتا فک کنی "خب که چی؟"ولی قرار نیس واسه زندگیت تلاش نکنی.و البته ک نشویقت میکنم ک به تمام این سوالا فک کنی،نذار زندگیت خیلی سطحی و روزمره بگذره...حواست به شخصیتی ک از خودت میسازی باشه.
یادت باشه یادت باشه قرار نیس اگه کسی بهت بدی کرد با بدی جوابشو بدی.مهربون باش.خواهش میکنم خیلی مهربون باش.حسادت بدترین چیزیه ک تو وجودته،مواظبش باش.لطفا.
فاطی،حواست به میزان تلاشت و میزان آرزو هات باشه.نیازی نیس به نتیجه فک کنی،باور کن نتیجه در نهایت اون چیزی خواهد بود ک لیاقتت هس.فاطی واسه خواستت تلاش کن.
کمتر حرف بزن،آدمای هرز دور و برتو بنداز دور.
فاطی من هزاران بار دوست دارم،بیشتر از هرچیز دیگه تو این دنیا،بی هیچ دلیلی.واسه من مهم نیس ک در نهایت چیکار میکنی،ولی میخوام خودت خوشحال باشی.
عزیزم،مهمترین اصل رو فراموش نکن،خوشحالی و خوشبختیت رو موکول نکن به چیزایی ک دس تو نیس،صرفا تویی و تو.خودت واسه هرچیزی تلاش کن و تا جایی ک میشه به بقیه هم کمک کن: ) "

*بخدا اگه فک کنید خلم،فقط باید با خودم حرف میزدم : )
  • میس فاطی
  • ۱
  • ۰

اعلام زنده بودن

دلم خیلی تنگ شده واسه نوشتن،ولی همش دارم میخونم...

آپ کردن هم نیاز به لب تاب داره ک من خیلی دیر به دیر روشن میکنم لب تابو چون درگیر درسام...

دلمم واستون تنگ شده؟ )

  • میس فاطی
  • ۰
  • ۰

لعنت بهت

لعنت بهت

  • میس فاطی
  • ۰
  • ۰

شیربرنج

بعضی وقتا فال حافظ میگیرم واسه خوب شدن حالم.خبرای خوش حافظ،حال آدمو خوب میکنه،هر چقدرم واهی

روزگارم کاملا معمولی میگذره،درس می خونم.مثل همیشه هم مشکلات عاطفی و مالی دهن مارو...بله:)

تنها نکته مثبت. روزام اینه ک با برنامه تر زندگی میکنم.اتفاقات ریز و درشت ک زیاد افتاده،ولی اصلی ترینش اینه ک فردا بهار عقد میکنه.خیلی بهش نمیاد و خیلی دل من گرفته...

من برم بخونم،کلی آرزوهای خوب دارم واستون

  • میس فاطی
  • ۰
  • ۰

شت: )

گفتم من خیلی کم میام اینجا . اگه دوس دارین اکانتای دیگه خودتونو بذارین؟فیس بوک،اینستا،تلگرام،توییتر...هرچی:)

  • میس فاطی
  • ۰
  • ۰

الان تو یه وضعیت تخ*ی قرار دارم.در وهله اول که درسای این ترمم واقعا سنگین و ت*می با استادای تخ*ی تر از درسا.بعد اینکه من الان باید دو عدد تحقیق تحویل بدم دست نویس.آخه این ینی چی که دست نویس؟؟استرس این موضوعارو داشتم.تا اینکه امروز رییس بخش استعفا داد.این ینی عوض شدن دوباره قوانین و مشکلات خفن واحدی واسه انتخاب واحد  ترمای آتی که واقعا مهمن.چون دو ترم آخره و بخش باید خیلی همکاری کنه.موضوع اساسی شوهرعمم هس.تصادف کرده و ضربه مغزی شده و هوشیاریش رو سه هس...دیگه معمولا همه ته این قضیه رو میدونن.هرچند که من شاید سالی یه بار این شوهر عمه رو میدیدم و اصلا خاطره خاصی باهاش ندارم،ولی دلم خیلی یجور بدجوری خاص بود و حالم بی قرار و بد.نه میشد خوابید نه درس خوند.تا عصر که بالاخره خودمو جمع و جور کردم.پذیرش حوادث خیلی مهمه،هرچند الانم که میخوام بهش فک کنم واقعا ناراحت کنندس.

کل خوشی من اینه که امروز تولد مشاور خان بود و من با کلی هپی بازی تبریک گفتم و چقدر خوب تشکر کرد و من چقدر خوب میتونم به خوشی های کوچیک دلبسته باشم.ینی میخوام بگم در این حد مغز فندقیم :-) :-) :-)

کلا قضیه اینه که این تایم های بد شده تعادل پایدار زندگیم.هرگونه خروج از تعادل با تغییر شرایط مارو به تعادل اولیه برمیگردونن.

در کل دعا کنید به سلامت رد شم از این چیزا.

بعدا نوشت:همون چیزای ریز که سبب شادی بودن باعث غمای بزرگ میشن...عکس دونفره با یه دختر خانومی گذاشته اینستا،تولد و اینا.هرچند من از اول میدونستم ته این راهی که دارم می رم سرابه...ولی باز آدمو ناراحت میکنه این چیزا.

در کل پکیج اتفاقات بدم تکمیله.الان دیگه میخوام بخوابم.یا چشامو باز کنم و اتفاقات مثبت بیفته پشت هم،یا هم باز نکنم...

  • میس فاطی
  • ۰
  • ۰

عذرخواهی از بیان:))))

والا عنوان پست قبل مشکل داش و فیلتر شدم.عنوان رو عوض کردم و از فیلتری در نیومدم و اینکه الان بچه های بیان نشستن میگن اه اه این بی ادبه بار پست گذاشت،پیف پیف:/

  • میس فاطی
  • ۰
  • ۰

والاااا گور بابای تو+دل تنگ من +تو و چتامون.

مردم از بس خوندمش،مردم از این زندگی تخمی.من نمی کشم با اینهمه دل تنگی و بی پولی و کلی چیزای بد دیگه.یخورده خوب لطفا...

  • میس فاطی