خب جونم واستون بگه که فعلا حس خوبی دارم.برناممو زدم به دیوار و درس میخونم و واسه کنکور میخونم و کتاب میخونم و بعدشم میشینم راه های افزایش فروش توی بازار های رقابتی رو بررسی میکنم:))))))))))
ساعت خوابو کم کردم،تلاشو زیاد.خیلی از کارام مونده که باید توی شیراز انجام بشن.ابلتس هس،3تا کلاس مرتبط با رشتم هس و خوندن واسه کنکورم هس.یه سری کارا مث کارای پزشکی و کلاس رانندگی و این چیزا رو میشه تو شهر خودمونم انجام داد...یه سری کارا هم که میمونه واسه ارشد که میرم تهران.مثل کلاسای بورس: )
امروز صبحم رفتم کلاسو کلاسم کنسل شد.اصن حرص داره ساعت 6.30پاشی،وقتیم کلی خواب تو چشاته،بعد اینجوری ضایع بشی...
خلاصه که هیچ کار خاصی انجام نمیدم و فقط همین روند معمولی رو طی میکنم...
آهان،دیروزم برنامه ی درسی ترم دیگه رو ریختن و من رفتم یه درساااااییی برداشم با یه استادااااااااااااییییااااا...ینی تم دیگه به شکر خوردن نیفتم صلوات!ولی خب خوبیش اینه که خیالم راحت تره واسه ترم 8.بماند که من هر ترم باید 20واحد بگیرم تا تموم شم(4ساله)و بماند که در همین حین میخوام واسه کنکورم بخونم با یهترین رتبه ها و تهران قبول.شایدم شریف.شایدم علامه! :)))
یخورده وضع درسی پیچیدس ولی دوس داشتنی^_^
خلاصه که واسه موفقیتمو اینکه بتونم برناممو اجرا کنم دعا کنید: )
بعدا نوشت1:داره اینجا بارون میاد و اولا واسه من جنوبی بارون ندیده ی پاییز ندیده،با اینکه چندین ساله اینجام بازم هیجان زدگی به دنبال داره.باید ببینید ارم شیرازو با این درختایی جور واجوری که هرکدوم یه رنگ خاصی دارن و این نم نم بارونو...جاتون بی نهایت خالی و صد البته که خودمم کلاس دارم و نمیتونم از فضا بهره ببرم.
بعدا نوشت 2:نمره های خرد رو دادن(اقتصاد خرد)و اینکه من شدم 60از 100و محسن شده 95 و رضا هم 90.با اینکه هزاران بار این قضیه واسم تکرار شده ولی زور داره که تو مث خر درس بخونی و شب بیدار بمونی و خلاصه بنویسی و فلان و فلان و فلان و اونا که نشستن از رو جزوه کپی زدن همچین نمره ای بگیرن.هرچقدرم بگم نمره پوچه،قضیه اینه که نمره پوچ نیس.کنکور معدل میخواد،سرکار معدل میخواد،و واسه اینکه کارنامتو بکنی تو چشای خواهر شوهرتم به معدل نیاز داری: )
- ۹۴/۰۹/۱۵