سیر تکامل فاطی: )

خاطراتم...

سیر تکامل فاطی: )

خاطراتم...

  • ۰
  • ۰

خب به نام خدا.من اومدم که باز غرغر کنم: )

اول از دیروز بگم که جدا از اینکه استاد یه حرکت خوب زد و بچه ها خوش به حالشون شد(دوسام که تو امت تقلب نموده بودن و ماکس شده بودن)ی اتفاق جالب دیگم افتاد.من دیروز یه کوچولو حس گلودرد داشمو اول صبحی یه کلداکس خوردم و خب شدیدا خواب آور بود و صرفا تونسم سر یکی از کلاسا بشینم.میخواسم برگردم به ماری گفتم که جزه کپی بزنه.بعد عصر متوجه شده که رضا و محسن و ماری واسه خودشون جزوه زدن ولی واسه من نه!بعدشم دیگه معلوم نیس کی ببینمشون و این صحبتا....مسخره اینه که اینا سرکلاسی که نشسن مدیون منن.من دقیقا 5ماه دویدم تا تا بتونم این درسو رو بردارم،بعد اینا پشت سر من اومدن....

دیگه واقعا اصابم خورد بود و حس خستگی امتحان دوشنبه همچنان تو وجودم و واقعا حس درس خوندن نیس و چه حس بدیه که بد موقع اومده سراغم...رفتم پیاده روی تو خیابونای ارم.همیجوری راه رفتم تند تند و نفس عمیق کشیدم.حالم بهتر شد؟نه!بدترم نشد...

اومدم خوابگاه دارم با ارغی میحرفمو میگم من،نمیتونم 50سال اینجوری زندگی کنم.همش درگیر یه سری مشکلات تکراری.همش عذاب...دارم بهش میگم که نکنه این دنیا جهنم یه دنیای دیگس؟میگه اینی که میگی یه شعر هسا.دارم شاعر میشم: ))))))))

اونم تعریف کرد از ماجراهاش و دوساشو...میگم شبیه هم هسیما،واقعا هسیم.

دارم بهش میگم،میگن که شادی یه چیزی درونیه،ولی هرچی میخوام شاد باشم عوامل بیرونی نمیذارن.نشسه میگه دقیقااااااااااااا،از نظرش ناراحتی یه چیزی خیلی بیرونیه...

متنفرم از این روز خوب وعده داده شده.اگه هرچیزی به موقع بیاد...چی میشه همه چی سر جاش باشه اخه!!

*راش به یسی گفته که باهم کانکت نباشیم اخه من ذهنم خیلی درگیره...من نمیدونم یسی به چیه این دل خوش کرده.اخه اصن ثبات نداره.

*دیروز به پروفسور اس دادم کجایی؟میگه  دفتر،داریم با 2تا از بچه ها میزنگیم به مشتریا!!!بهم برخورد.بعدشم زنگیده که فردا(که امروز باشه)میخوام برم یاسوج واسه بازدید از نمایندگی،میای؟منم گفتم نه.اخه ینی چی؟اینجوری که بهش نمیگن"باهم"کار کردن که!

*و اما داستان خوب امیرعلی.ارغی میگفت،تو دانشکده بودن که گوشی امیرعلی خاموش میشه.بعد باید واسه یکی از همکلاسیاشون عکس میفرستاده.ارغی میگه بیا از گوشی من بفرس.بعد ارغی میبینه که امیرعلی داره هرهر میخنده.میگه به چی میخندین؟میگه دارم از زبون شما باهاش میحرفم!!!انگری پسر مورد نظر یکی از همکلاسیا بوده که کار میکنه و ارغی نهایتا 2-3بار دیده باشه طرفو.حالا مکالمه:

-سلام.خوبید؟کم پیدایین،نمیاین دانشکده.

-سلام.ممنون،شما خوبین؟اره من نمیرسم که بیام،درگیر کارام.

-ایشالا که برید دیگه برنگردید.

-کجا؟؟!!!دانشکده؟؟؟؟!!

-مرض

-برای چی درس صحبت نمیکنید!؟

که دیگه اینجا میگه که من امیرعلیم!

ارغی میگف همین که بخوام بپرسم کجایی و اینا خودش ضایه بود،چه برسه که بخوام اینجوری بحرفم.

ولی دم امیرعلی گرم،همیشه بساط خنده رو پهن میکنه واسمون

  • ۹۴/۱۰/۰۲
  • میس فاطی

نظرات (۶)

  • اون روی سگ من نوستالژیک ...
  • خوب این دوستای دوران دانشگاه و این صحبتا و تقلب و حق خوریا تموم میشه حتی همین جوی که دوسش نداری
    سراخرم حسرت از دست دادن اینارو نمیخوری فقط یکم حسرت میخوری چرا بیشتر سرت به درس نبوده و... حتی اگرم معدل الف باشی خخخخخ
    باور کنا یعنی همه همینن
    حالا مهم فقط درسته اینام که باهاشونی سرگرمت که میکنن بهتر از اینه بری توی فکر و... کلی خودتو اذیت کنی سراخر با یه بی حسی بزرگ روبه رو بشی که حالتو بد کنه.
    بشین درساتو بخون دختر خوب
    پاسخ:
    بعدا حسرت میخورم ک چرت سرم بیشتر تو درس نبوده؟؟؟یا خود خدا،من همین الانشم خیلی این حسرتو دارم.کاش بتونم بیشتر بخونم و بهتر نتیجه بگیرم: ) 
  • اون روی سگ من نوستالژیک ...
  • اره عزیزم
    واقعا فقط همین حسرت برات میمونه و بس
    و اینکه مخصوصا برای رشته ما، حسرت این میمونه چرا زودتر دوره نرفتم چرا فلان نرم افزارو زودتر یاد نگرفتم چرا فلان مدل رو بلد نیستم الان و...
    اقتصاد یه دریا نیس یه اقیانوس بزرگه فاطی
    من واقعا خون دل خوردم تا تونستم این دوسال خودمو بالا بکشم مدلها مختلف یاد بگیرم هنوزم حس میکنم هیچی بلد نیستم
    یا چرا پای تحلیل ها مختلف ننشستم و....

    پاسخ:
    واسه یاد گرفتن هرچیزی و هز کلاسی من نیاز به پول دارم که ندارم.
    ولی خب فعلا من از خودم ناراضی نیسم هرچند که شاید کارنامه ی دست من درخشان نباشه،ولی حس خوبی دارم و حس میکنم مغزم باز شده تا حدود زیادی: )
    ولی مرسی از شما: )
    آدمایی که ناراحتت میکنن ارزشو ندارن اعصابتو خراب کنی به خاطرشون

    درسته ناراحتی و شادی هر دو میتونن معلول عوامل بیرونی باشن ولی بیشتر درونی هستن به خاطر معیارها و ملاک هایی که واسه خودت میچینی مثل وجود بعضی آدمها که میتونن ناراحتت کنن در حالی که مهم نیستن
    پاسخ:
    اینکه یاد بگیری اینقدر بی توقع باشی از ادما که اصابت خورد نشه،خیلی مهمه و خیلیم اراده میخواد: )
    دوران سختی تموم میشه عزیزم
    تو هم سعی کن زیاد با ادمایی که ناراحتت میکنن در ارتباط نباشی
    امتحاناتو هم ایشالا خوب بدی:)
    و همچنان این ماجراهای فــانِ امیر علی ادامه دارد:دی
    پاسخ:
    آخه اون چیزی رو که میخوای وقتی به دست میاری که دیگه نمیخوای!
    سعی میکنم: )
    مرسی.اگه بخونم البته!
    عالیه این پشر!
  • عرفـــــ ـــان
  • چقد روون و خوب مینویسین :)
    منم وقتی میرسم به امتحانا اصلا حوصله درس خوندن ندارم !
    نه که تو طولِ ترم خیلی درس میخونم دیگه وقتِ امتحانا خسته ام :دی
    پاسخ:
    مرسی: )))))
    دقیقا مث منااااااا: )))))))))
  • شـاهـ پـَری
  • ااا یادش بخیر..منم سر این جزوه بازیا اینقدر حرص خوردم..ولی بیخیال..قشنگگگگ بعدها سرشون میاد باور کن
    والا زندگی همه ما این جوریه.یا تکراریه یا داریم عذاب می کشیم :/ 
    پاسخ:
    واقعا همش میگذره ها...بعدا هم میگی سر چه چیزا که ناراحت شدم!
    الان تو داری عذاب میکشی؟؟یا تکراری شده واست؟؟ : )))))))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی