well,well,well...i'm coming:))))
خب دلیل نیومدنمو باید شرح بدم و اونم اینکه باز من برنامه ریزی کردم: ))))) و طبعا تا دیر درگیر درسا هستم.نه میرسم فیلم ببینم نه کتاب بخونم.پوووففف...
به هر زحمتی بود حذف و اضافه هم تموم شد و من 20واحد این ترممو هم برداشتم.کاملا مطابق با میل نبود ولی خوب بود باز.دیگه من درگیریایی ک با استاد مشاورو رییس چلمنگ بخش و مسئول آموزش داشتیمو،به قوه ی تخیل خودتون واگذار میکنم: )
جمعه هم هم با ارغی رفتیم خونه خاله.ناهار فسنجون بود و واقعا فسنجونی بوداااا...نشسیم استیج دیدیم،بحث کردیمو کارای متفرقه اینجوری.تازه واسه مراسم عروسی خاله پسر و عروسم تصمیم گرفتیم.قرار شد برن ماه عسل و برگشتن یه شام بدن: )))) ینی منو ارغی و خاله پسر و عروس ک موافقیم.یه چن تا مامان و بابای مخالف داشیم فقط: )))))) من نمیدونم چه اصراریه به عروسیای تجملاتی...آها،یکی از عادتای زشتی ک خاله پسر و عروس دارن اینه ک یهو پا میشن میرن خونه همدیگه و طرف مقابل در حالت ذوق مرگی،استندبای میشه.باید بگم ک خونه هاشون تو شهرای مختلفه.
دیگه اینکه عصر روزی ک خونه خاله بودیم رفتیم نمایشگاهای هنری.بعد اونجا من هی عقب میموندم میخواسم بدلیجاتو رو نگاه کنم.بعد شوهر خالم می ایستاد ک منم برسم.بع من با چشای قلب قلبی شده داشتم نگاه میکردم به دستبندا اینا،شوهر خالم میگه میخوای بخری،میگم نه،میگه اینا چیه،مال کولی هاست!!!اصن نابودم کردااااا
دیگه اینکه به شدت از ریحان بذم میاد و غیرقابل تحمله.نمیدونم چطور ی ادم میتونه اینقد جوگیر و بی جنبه و چیپ باشه...حوصله توضیح دادن کاراشو ندارم ولی خیلی آکبنده.نمیدونم چطو مشاورخان عزیز تو ی جلسه دیدنش 2سال پیش فهمید،یا خاله پسر تو 10مین دیدنش و یا هرکس دیگه ولی من...
یه حرکت فانی هم بگم از یسی.رفته خونه عموش و دیگه خوابگاه نیس.اونجا زندگی میکنه.با عموش اینا قهر بودنو یلدا اشتی کردن.ضابع بودن حرکت به کنار،برداشته هم اتاقیشو هم با خودش برده.یسی و کیانا و خانواده ی عمو!!!
ولنتاینم من تو خوابگاه کپیده بودم.نه کسی چیزی داد و نه ما چیزی دادیم:)))) اها،شب قبلش پسرداییم واسم یه شال خریده بود اورده بود.در حقیقت ایفون 6s خریده بود و اینم شیرینیش بود ک از حلقوش کشیدم بیرون...
دیگه هم حالم بهم میخوره از ادمایی ک خیلی ک*کشانه(!)،میگن ولنتاین چیه و ا با هالووین و ولنتاین و جشن های بالماسکه و اینا مشکل داریم.چرا وقتی نوروز رو داریم با اینهمه پیشینه و زیبایی بریم سراغ چیزای خارجی و فرهنگ ما چی میشه و بلاه بلاه...اخه دیوسا،یه تایمی هس واسه شادی.فان هس.حالا چه فرقی میکنه مال کجا و متعلق به کجاس.شاد باشید دیه.زندگی کردنم بلد نیستنو هی گه میخورن.فرهنگ ما فرهنگ ما...اصن این مرزا و حدای جغرافیایی رو خودمون گذاشیم...چس کلاسای ابله: ))))))
این دسته شامل ماری و علیرضام میشه.علیرضا ک واسه ریحان چیزی نخرید و هیچگونه حرکتی نزد.دلیلشم مبرهنه!