سیر تکامل فاطی: )

خاطراتم...

سیر تکامل فاطی: )

خاطراتم...

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شت: )

گفتم من خیلی کم میام اینجا . اگه دوس دارین اکانتای دیگه خودتونو بذارین؟فیس بوک،اینستا،تلگرام،توییتر...هرچی:)

  • میس فاطی
  • ۰
  • ۰

الان تو یه وضعیت تخ*ی قرار دارم.در وهله اول که درسای این ترمم واقعا سنگین و ت*می با استادای تخ*ی تر از درسا.بعد اینکه من الان باید دو عدد تحقیق تحویل بدم دست نویس.آخه این ینی چی که دست نویس؟؟استرس این موضوعارو داشتم.تا اینکه امروز رییس بخش استعفا داد.این ینی عوض شدن دوباره قوانین و مشکلات خفن واحدی واسه انتخاب واحد  ترمای آتی که واقعا مهمن.چون دو ترم آخره و بخش باید خیلی همکاری کنه.موضوع اساسی شوهرعمم هس.تصادف کرده و ضربه مغزی شده و هوشیاریش رو سه هس...دیگه معمولا همه ته این قضیه رو میدونن.هرچند که من شاید سالی یه بار این شوهر عمه رو میدیدم و اصلا خاطره خاصی باهاش ندارم،ولی دلم خیلی یجور بدجوری خاص بود و حالم بی قرار و بد.نه میشد خوابید نه درس خوند.تا عصر که بالاخره خودمو جمع و جور کردم.پذیرش حوادث خیلی مهمه،هرچند الانم که میخوام بهش فک کنم واقعا ناراحت کنندس.

کل خوشی من اینه که امروز تولد مشاور خان بود و من با کلی هپی بازی تبریک گفتم و چقدر خوب تشکر کرد و من چقدر خوب میتونم به خوشی های کوچیک دلبسته باشم.ینی میخوام بگم در این حد مغز فندقیم :-) :-) :-)

کلا قضیه اینه که این تایم های بد شده تعادل پایدار زندگیم.هرگونه خروج از تعادل با تغییر شرایط مارو به تعادل اولیه برمیگردونن.

در کل دعا کنید به سلامت رد شم از این چیزا.

بعدا نوشت:همون چیزای ریز که سبب شادی بودن باعث غمای بزرگ میشن...عکس دونفره با یه دختر خانومی گذاشته اینستا،تولد و اینا.هرچند من از اول میدونستم ته این راهی که دارم می رم سرابه...ولی باز آدمو ناراحت میکنه این چیزا.

در کل پکیج اتفاقات بدم تکمیله.الان دیگه میخوام بخوابم.یا چشامو باز کنم و اتفاقات مثبت بیفته پشت هم،یا هم باز نکنم...

  • میس فاطی