سیر تکامل فاطی: )

خاطراتم...

سیر تکامل فاطی: )

خاطراتم...

  • ۰
  • ۰

بازگشت : ))

ینیییییییییییی چندوقتههه ک نیومدم!!!

خب سلام.اینقد اتفاقای عجیبو مختلف افتاده و متاسفانه من نمیتونم الان همشو تعریف کنم.فقط تیتر وار میگم و میرم.

اولا ک امروز خواهرم پسرشو برده بیمارستان ک بستری کنه.باز مریضی و : (

دوما هم اینکه همه درگیر و دار خرید عید و چارشنبه سوری و اینان.ما هم خیلیییییییییییی الکی یهو مانتو و روسری و کفش خریدم!البتههههه قضیه اینه ک مانتو رو تو اینستا دیدم.بعد از اقاهه پرسیدم(ما اینجا ازش خرید میکنیم)بعد 195بود.خلاصه ک متوجه شدم این اقا از من خوشش میومده و در پی خواستگاری بوده و الان م یهو خودم رفته بودم جلو!3-4شب حرفیدیم.ادم معمولی رو به بالا همراه با خوبی ها و مهربونیای زیاد بود.ولی خب من ک فعلا تو فاز ازدواج نیسم و از طرفی ایشونم توی ایده ال هام نبودن هرچند ک خوب بودن.با مشورت با پسرخاله و دخترعمه ردش کردیم رفت.ینی باهاش منطقی حرفیدیم.الان 3-4شب یه بار یه حالی میپرسه.بزرگترین ویژگیش اینه که به خاطر سنش ک 7سالی ازم بزرگتره،خیلی فهمیدس.رو مخ نیس...لازم به ذکره ک بعد اینکه قیمت مانتو رو گف من گفتم نمیخوام.بعد ایشون میگفت مانتو رو برام گذاشه کنار...مگفتم من اصن نمیخوام اینقد هزینه کنم،اونم میگفت کی گفته پول...

خلاصه روزی ک رفتیم مغازه،داداشش تو مغازه بود.ما مستقیم دس گذاشیم رو این مانتو.داداشه میگه تو اینستا دیدین،میگم اره.میگه شرمنده ولی ما اینو واسه یه مشتری گذاشیم،مدت هاسم اینجاسو داداشم به کسی نمیده.میگفت بذار بزنگم،اگه مشتریه نمیخواد شما بردار،نمیشه ک منتظرش بمونیم و این حرفا.منو یسی میگفتیم الان فحش میده دیگه: )))) البته ک رومون نمیشد بگیم ماییم.خلاصه بعد از کشمکش هاااا،فهمیدیم مال ماست و داداشه میگفت بالاخره اومدین پس و ما شمارو دیدیم.در کل اینکه خیلی بهم میومد ولی یه دکمه نداش.یه دکمه هم من تو پرو کندم.خودش ک اومده بود میگفت همون دکمه رو ک کندی خودش افتاده بود،من واست دوخته بودم!خلاصه کلی بحث و اینا،100برداش...ولی دکمه هارو یادش رفت بده و بااازززز مجبورم یه سر برم: (

دیگه اینجوری شد ک واسه همچی مانتو شیکی،روسری و کفشم خریدم.

دیگههه اینکه یه روزم با ارغی و امیرعلی رفتیم بیرون.خیلی خوب بود و خلاصش اینه ک قرار شد منو بعد عید،5شنبه و جمعه ها ببره بگردونه.

دیگه هم کلی خبر هس ک نه یادم میاد نه حوصله دارم: ))))))))))))

  • ۹۴/۱۲/۲۵
  • میس فاطی

نظرات (۶)

  • علیرضا امیدیان نسب
  • سلام بازگشتتون تبریک میگم خخخخو
    پیشا پیش عیدو بهتون تبریگ میگم اجی فاطی
    پاسخ:
    سلام.مرسی...
    چهارشنبه سوریتون مبارک فعلا...ایشالا ک نسوزی: )))
    سلام وب خوبی داری خوشحال میشم بهم سر بزنی 
    پاسخ:
    سلام.مرسی...چشم:)
  • عرفـــــ ـــان
  • چه با حال و عاشقانه و اینا :دی
    پاسخ:
    :))))))))))))))))))))))
    زهرمار
    به به فاطی خانم :)

    چقدرم رمانتیک بوده آقاهه :))))))
    پاسخ:
    به به لیدی عزیزم
    آره بنده خدا...
  • علیرضا امیدیان نسب
  • من تو گردانم دیروز رفتیم مقابل پسرای فضول و دخترای فضول با تونفا و محافظ حسابشوتو رسیدیم الان یه بیست حرکت دفاع شخصی یادمون دادن قراره 120 حرکت یادمون بدن 
    کلن اینگار داریم واسه جنگ اموزش می بینیم
    پاسخ:
    چقدر باحال:)))))
    سلام فاطمه جون :)

    سال نوت مبارک عزیزم و پر از موفقیت و اتفاقای قشنگ  ^ــ^
    پاسخ:
    سلام گلم...مرسی::*
    همچنین تو: )

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی